پایان دیدار با راسینگ سانتاندر، می تواند آغاز یک دوره باشد، عصری که که در بطن آن روزهای پایانی و خاکستری ریکارد، تلاقی پیدا می کند با دوران سیاه و آغازین جوزپ گواردیولا. مردی که بدون هیچ کارنامه ای بر مسند قدرت نشست و امروز تنها دو بازی از آغاز لالیگا گذشته که دستمال های نیمه برافراشته سپید در نبوکمپ به اهتزاز در آمده است. عصر ریکارد پایان پذیرفته بود، اما آیا ورود مربی جوان و بی تجربه ای بسان پپ، درمانی محسوب می شد بر دردهای بی پایان مردان کاتالان؟
نومانسیا چهارده روز قبل در «لس پاخاریتوس» بارسا را با همه بزرگانش شکست داد و شنبه سیزدهم سپتامبر در چارچوب هفته دوم لیگا، این مردان «کوهستانی» بودند که بارسا را مقابل چشمان هوادارانش تحقیر کردند. دستاورد پپ چه بوده؟ فرانک ریکارد مضطرب صندلی اش را به مرد زود رنج و عجولی داده که مشخص نیست از کدام فلسفه پیروی می کند!
به آرایش مردان او در برابر سانتاندر نگاه می کنید، متوجه می شوید نسبت به بازی نخست، تغییرات بنیادینی را متوجه تیمش کرده است. بیرون گذاشتن مارکز، مسی، اینیستا، توره، آنری و متعاقب آن میدان دادن به پیکه، گلب، بوسکتس ،کیتا و پدریتو، همه تغییرات بارسا نسبت به بازی نخست بودند، اما آغاز این مصاف که با باران تابستانی همراه بود، شبیه هر چیزی می توانست باشد، جز یک فوتبال، آن هم از جنس مردان کاتالان!
مورینیو هرگز به بارسا نخواهد آمد، چون می گویند فلسفه فوتبال در این منطقه با استراتژی و فوتبال مورد پسند آقای خاص ،هم خوانی ندارد. اما به یک باره پپ از تیم B می آید، بدون آنکه شبیه فرانک ریکارد و فوتبال برگرفته از تئوری های نوین هلندی او باشد و نه مثل مورینیو برای کسب سه امتیاز با هزار تاکتیک و نقشه و ضد تاکتیک.
الکساندر گلب بازی را در جناح راست، دقیقا همان جایی که منطقه فرمانروایی مسی است، شروع می کند و کم کم به سمت مخالف متمایل می شود. حرکات او یعنی به حرکت در آمدن مردان ابی و اناری پوش اما او تا قبل از مصدومیت و خروج، تنها تر از آن بود که بتواند در نقش یک سوپرمن ظاهر شود. ژاوی همه توانائی هایش را به همراه اینیستای تازه وارد، در تیم ملی جا گذاشته و اتوئو همانند نامزدی که همه دلبری هایش را قبل از آغاز زندگی مشترک برای زوجش خرج کرده باشد، شبیه سایه سامی در اردوی اسکاتلند و آمریکا بود. مردی که با نمایش فوق العاده اش، سرمربی را راضی به حفظ خود نموده بود، در برابر سبز پوشان راسینگ همان قدر بی خطر ظاهر شد که بود و نبودش تفاوتی نداشت.
آیا قرار است در نیمه دوم اتفاق شگرفی رخ دهد؟ خروج کیتا و ورود مسی می توانست مولد حوادث زیادی باشد اما نابغه آرژانتینی فقط یک کار را خوب انجام داد و آن گل کردن ضربه پنالتی بود. دوربین روی چهره لاپورتا مانور می دهد و خنده زیرکانه او که کنار هم تایش نشسته، یعنی فعلا همه چیز رو به راه است. اما honeymoon بارسا فقط شش دقیقه بقا داشت، چرا که طی یک ضربه ایستگاهی که هدیه پویول به آنها بود، توپ جاناتان درون دروازه والدس جا خوش کرد تا بازی کسالت آور و کم خطر بارسا، دیگر غیر قابل تحمل جلوه کند.
بارسا، ریکارد را بیرون می کند، به پپ می رسد تا نشان دهد علاوه بر تکرار نمایش ضعیف فصل قبل، قادر است حالا توپ را مرتب به آسمان هم بفرستد؛ سانترهای گاه و بی گاه دنی آلوز، تمام تغییر بارسا نسبت به روزهای خاکستری فصل قبل بود. حملات انها خطری را به وجود نیاورد و در عوض این میهمان بود که در دقایق پایانی فرصت گلزنی داشت.
فعلا هفته دوم است، اما صبر عده ای در نیوکمپ زود تاخت شده، چرا که دوربین روی چهره عده ای زوم می کرد که دستمال های سپید را خیلی زود در آورده بودند.
کدام عصر در انتظار بارساست؟