گالا از نگاه یک فوتبال نویس!  

شاید برای انسان های متفکر این مسئله پیش بیاید که آیا «گالا را می توان همان بهترین بازیکن جهان نامید؟» جواب این افراد که شاید خود شما هم از این دسته باشید را در ذیل پاسخ می دهیم.

جایزه گالا طبق پیشنهاد های برنامه های توسعه طلبانه ورزش فوتبال، هر ساله به بازیکنی که بتواند با حضور خود در زمین به هر نحوی باعث ارائه روند شایسته تری در بازی، نسبت به سایر تیم ها، چه در عرصه ملی و چه در عرصه باشگاهی شود، اهدا می گردد. بازیکنی که فدراسیون بین المللی فیفا، هر ساله آن را به عنوان بازیکن برگزیده و شایسته این عنوان قلمداد می کند، از منظر کاپیتان ها و سرمربیان ملی در جهان انتخاب می شود و نه از نظر متخصصین و دانشورزان این امر.


رشته دکترای حرفه ای فوتبال در دانشگاه های کالیفورنیا، کمبریج 1، فلوریدا، کالج فرانسه، ایکول نورمیل سوپر، هاروارد (از سال 1999) و دانشکده های مطرحی از این قبیل مشغول به تدریس سالانه 1100 نفر در سراسر دنیا هستند. این مسئله در حالی در جهان ورزش در حال وقوع است که دنیا شاهد این است که 45 درصد مربیان در دنیا، از مدرک مربیگری قابل توجهی برخوردار نیستند. کما اینکه در جدید ترین نگاه ورزشی این مسائل را می توان در خصوص افراد شناخته شده ای همچون «دیگو آرماندو مارادونا» و «یورگن کلینزمن» سرمربیان شناخته شده ای که خود روزی گوهر فوتبال دنیا در عرصه بازیگری تلقی می شده اند، دید.

هرچند با تلاش های «ردسون اورکاس»، مسئول ناظر فیفا مبنی بر بازبینی مدارک یورگن کلینزمن در جام جهانی 2006 آلمان، تا حدی این مسئله را به تهدیدی جدی در برابر سرپرستی خودکامانه بر تیم های ملی، در صورت ساقط بودن هر گونه مدرک علمی معتبر، بدل کرده بود؛ این سپ بلاتر و 27 عضو کمیته فنی فیفا بودند تا در پشت مسائل فنی با به راه انداختن مسائل «مافیایی سفید» در این عرصه باعث شدند تا این سرمربی هرچند توانا اما بدون علم، بتواند رهبری تیم آلمان را در یک تورنومنت معتبر که به تعبیری معتبرترین تورنومنت ورزش فوتبال و سایر ورزش های دیگر در دنیا هست، برعهده گیرد.

پاسخگو کیست؟
گناه اصلی را چه فرد یا افرادی به گردن میگیرند؟ آیا فوتبال یک ورزش زیباست که به محبوب ترین ورزش در دنیا بدل شده یا اینکه باز هم مانند اکثر فعالیت های سالم در دنیا؛ تحت تاثیر اوامر جنبی قرار گرفته است.

فیفا؛ بله.این همان سازمانی است که اگر یک روز، حتی یک پرونده در آن از ردیف پنجم به ردیف هفدهم تغییر مکان یابد، احتمال آن که دو لیگ معتبر در دنیا برای یک سال فعالیت خود را معلق ببینند، چیزی بیشتر از 100 درصد است! آیا این همه قانون و بخشنامه و طومار اساسی فقط و فقط مربوط به مستطیل سبز می شود و بس؟ پس چه کسانی هستند که در این مستطیل سبز مجری قانون و مقررات ورزش فوتبال هستند؟ پس چه کسانی هستند که این ورزش را به نه تنها یک شغل، نه تنها یک ورزش و نه تنها به یک عرصه هنری، بلکه به پدیده صده اخیر مبدل کرده اند؟ آیا نباید وجه تمایزی بین افرادی باشد که فوتبال را فقط به خاطر فوتبال دوست دارند و می پسندند تا اینکه دلخوش تغییرات مالی در زندگی و تغییرات منصوبات شغلی در امور مختلف باشند؟ این همان نگاهی است که قطعا تعداد انگشت شماری از 12 هزار نفری که در مراسم سالانه فیفا حضور پیدا می کنند، دارند.

گالا؛ بهترین بازیکن فوتبال در جهان، یا قوی ترین فوتبالیست؟
هیچکس قطعا در ابتدا نمی پرسد که این جایزه را چه کسی اهدا می کند؛ از بین چه قاره های انتخاب می شود؛ معیار انتخاب این جایزه چیست. کلمات، در زبان گفتاری کمتر از زبان نوشتاری ارج نهاده می شوند. چرا که کمتر کسی است که بخواهد روی تک تک حروف آنها تامل کند. اما اکنون که در حال خواندن این مطلب هستید، چه بهتر که نکاتی که تا به حال کسی به آنها توجه نکرده را بر زبان آوریم.

بهترین؟ قوی ترین؟
قطعا هیچ کدام! چرا که جایزه «گالا» به فردی اهدا نمی شود که بهتر از تمامی بازیکنان حاضر در دنیا، فوتبال را ارائه دهد. بلکه با نگاهی نو به واژه «بهترین» در می یابیم که تاثیر گذارترین بازیکن در دنیا هم می تواند همان بهترین بازیکن تلقی شود؛ اما به شرطی که گوینده منظورش از بهترین، «قوی ترین» نباشد.

در مورد سال 2008 صحبت می کنیم. با دیدن تصاویر ویدیویی و ضبط شده از بازیکنان برتر حاضر در دنیا، در نهایت به این نتیجه می رسیم که اگر بخواهیم ورزش فوتبال را از منظر هنری و تکنیک های پیاده شده توسط بازیکن در مستطیل سبز ارزیابی کنیم، در سال 2008 کسی را از «لیونل آندرس مسی» شایسته تر برای این عنوان پیدا نخواهیم کرد. مطمئن باشید که فیفا هم این مسئله را بسیار از ما بهتر می داند.

کریستیانو رونالدو
یک بازیکن در سنین جوانی، با شور و انگیزه بسیار بالا و فیزیک بدنی مناسب، در بزرگترین باشگاه پرتغال پا به عرصه فوتبال حرفه ای می گذارد. حرکات سریع و خیره کننده او، بابی نو در عرصه فوتبال را به روی جوانان و افراد عاشق و شیفته این ورزش، باز می کند. جالب اینجاست که او، تشابه نام فامیلی بسیاری با بزرگترین بازیکن و محبوب ترین بازیکن برزیل نوین دارد. کریستیانو رونالدو...

بسیار جذاب است که مسئولان باشگاه های بزرگ بتوانند او را خریداری کنند تا او بتواند عرصه مالی و تجاری بسیار بزرگی را به همراه محبوبیت مردمی که با همان ایده های تجاری هماره است با خود بیاورد. باشگاه بزرگی که به شیاطین سرخ اروپا ملقب است، بی شک بزرگترین تیم تاریخ انگلیس و یکی از بزرگترین باشگاه های تاریخ ورزش فوتبال به حساب می آید. چه موقعیتی از این بهتر که پیراهن بازیکن افسانه ای و جذاب منچستر یونایتد یعنی دیوید بکهام که شماره بزرگترین چهره های شیاطین سرخ را بر تن کرده است، به بازیکنی برسد که شرایط کاملا مناسبی را برای چهره شدن داراست. سر انجام «سر الکس فرگوسن» که مربی بسیار بزرگی هم هست و جزو معدود مربیانی است که مدرک A+ را در فوتبال داراست، مسئول تربیت این پسر جوان و پر انرژی می شود.

پسرک روز به روز پیشرفت می کند و بسیار خود را آماده نشان می دهد. سرعت خیره کننده او و رقص پای تکرار نشدنی اش، چشم همه بینندگان را به خود خیره می کند و اغلب افراد، خوی زیبا و هنرمندانه فوتبال را به دست فراموشی می سپارند. این در حالیست که دوربین ها و چشم های تلوزیونی شاهد، چیزی بیشتر از دو بازیکن را در مقابل رقص پای زیبای رونالدو مقهور نمی بینند؛ مسلما کمتر کسی است که با دقت به این مسئله که آیا این بازیکن، فوتبال واقعی بازی می کند یا مجموعه ای از حرکات موزون بسیار زیبا را در زمین روبه روی چشم تماشاچیان می گذارد، توجه می کند.


لیونل مسی
طبیعتا وقت آن رسیده که سری به اسپانیا بزنیم. کوچولوی دوست داشتنی ای که هر کسی او را می بیند، در نگاه اول به یاد معصومیت و شیطنت یک پسر بچه بازیگوش می افتد. کسی که طول قدش به زیر ماهیچه های شکم کریستیانو رونالدوی مغرور هم نمی رسد. بله؛ پسری با 148 سانتیمتر قد که برای درمان کم کاری غدد خود به درمانگاه دکتر «سانچز پنژو» مراجعه می کند.

او از کودکی عاشق فوتبا اسپانیا بوده و همیشه بازی های تیم های لاکرونیا و بارسلونا را عاشقانه دنبال می کرده است. سری به موزه «ورزش های کلاسیک» بارسلون می زند. بله؛ او از بخت خوش و تقدیرش با یک چهره هلندی برخورد می کند. هر کس بازی این نوجوان را می دید، به یاد مارادونا می افتاد؛ همان اسطوره ای که همه فیفایی ها او را برترین فوتبالیست دنیا می دانند. پسرک کوچک آرژانتینی بسیار خوشبخت است؛ چرا که باشگاه بارسلونای اسپانیا حاضر به تقبل مخارج درمان اوست، به شرطی که او قراردادی 8 ساله با مبلغی نه چندان را با آنها امضا کند.

زمان می گذرد. پسر آرژانتینی ما اکنون یک مرد جوان 21 ساله است. وضعیت بدنی او خیلی متحول شده، کسی که پای یک مسابقه فوتبال که مسی هم در آن حضور داشته باشد بنشیند، به سختی می تواند دل از صحنه تماشای او بکند. او یک کشف است. یک پدیده در دنیا.

خوب؛ بر میگردیم به داستان رونالدو. بله؛ همه دنیا او را تشویق می کنند. اگر دل انسان ها هم می توانست صحبت کند، اکنون مقداری باور نکردنی پول، از چرخه صنعت ورزش جدا می ماند. چه کسی بهتر از رونالدو برای چهره شدن؟ او چند سال است که منتظر این لحظه است. در واقع دنیا هم منتظر این لحظه بوده است. چرا کسی به لیونل مسی آرژانتینی توجه نمی کند؟ خوب پاسخ روشن است. در صورتی که رونالدو نتوانسته توقعات فوق العاده زیاد و باور نکردنی و آن تصویر رویایی یک بازیکن اعجوبه را از خود به جا بگذارد، حالا نوبت رسانه ها و مافیای سفید و تبلیغات است، چرا که هرچه که خرج پای این مسئله توسط فیفا و مراکز تبلیغاتی و مدیران بازرگانی برای او شود، ارزش دارد. چرا که تنها و تنها اوست که می تواند سال 2009 را یک سال رویایی برای مراکز تبلیغاتی و غول های تجاری در دنیا رقم بزند، نه آن مرد جوان آرژانتینی. سازمان بین المللی فوتبال خوب می داند که چه می کند!

آنها سر دم داران فوتبال را به خاطر مداخله در سیاست جریمه می کنند، اما هیچ کس جرات این را ندارد که این لکه ننگ را از صفحه روزگار حذف کند. هیچ کجای دنیا نمی توان شاهد جایزه ای بود که از سوی مطلقا کارشناسان و همان محصلینی که در این رشته تحصیل کرده اند و فوتبال را به چشم یک علم می نگرند، اهدا شود. فیفا اجازه نمی دهد و خود متخصصین امر هم جرات اظهار فضل در این زمینه را ندارند، چرا که ممکن است علاوه بر اینکه درآمد آنها به صفر تبدیل شود، زندگیشان به خاک سیاه بنشیند!

جایزه ظاهرا بزرگ گالا که هر فوتبال دوست و تماشاگری را وادار به ارائه کلمه «بهترین» می کند، طبق پست ترین و ناعادلانه ترین شرایط و پشت پرده ها، تقدیم حضور بازیکنان شرکت کننده در این عرصه می شود. وقتی مسئولین امر متوجه می شوند که رونالدو امکان ندارد که سال دیگر هم به اندازه سال پیش درخشش داشته باشد و رونالدو نشان داده که نمی تواند آن مرد رویاهای هر جوانی باشد، بهترین عرصه گالاست. طناب قطوری که می تواند خیلی ها را از باتلاق شکست سرمایه یا حتی بعضا ورشکستگی نجات دهد.

در پایان هم ضمن در نظر گرفتن توانایی های ک.رونالدو ، باید اذعان داشت که او در سال 2008 بازیکن بزرگ و تاثیر گذاری برای تیمش بوده است. برنده شدن در لیگ قهرمانان اروپا هم عنصری بسیار بسیار تاثیر گذار و در واقعیت امر، تاثیر گذارترین عنصر در انتخاب بازیکن گالا است. بازیکنانی که برای گالا انتخاب می شوند، به هیچ عنوان از بازیکنان شاغل در لیگ های خارج از اروپا نیستند. تنها بازیکنی که باعث شد تا فیفا بند جدیدی به قوانین خود اظافه کند، «خوان رومن ریکلمه» بود که از ویارئال به طور قرضی به باشگاه بوکا رفت و نام او در فهرست برترین ها جای گرفت.

در نهایت هم در گالا، بازیکنی که: «تاثیرگذارترین محبوبیت ظاهری، اخلاقی و جذابیت های مالی و جنسی» را از نظر مربیان و کاپیتان های تیم های ملی داراست، انتخاب می شود.

بهترین، هیچگاه قوی ترین نیست!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد